پارادوکس

پارادوکس

پارادوکس

 

سالها پیش جمله ای حیرت انگیز از ژان پل سارتر، فیلسوف و نویسنده ای شهیر و کم نظیرتوجه من را به خودش جلب کرد:

"اگر یک فلج مادرزاد قهرمان دو و میدانی المپیک نشود،قطعا خودش مقصر است."

این عبارت برای بسیاری از ما آشناست چرا که زیادند اساتید انگیزشی که از آن وام میگیرند.از آن زمان به بعد از دو زاویه به رویدادهای زندگی ام نگاه کردم، اول اینکه تا به حال در هر کاری شکست خوردم مقصراصلی خودم بودم و این قضیه منو خیلی به هم ریخت.چون در موارد زیادی از شکستهام ، تمام سعی و تلاشم رو خرج کردم،نشد که نشد.یا بد بیاری  یا خیانت یا رکود  یا تورم بود یا در زمان مناسب جای مناسب نبودم یا در زمان نا مناسب جای مناسب بودم،و از همه مهمتر آدم اون کار نبودم و از پس آن بر نمی آمدم.خلاصه یکی از موارد بالا باعث میشد که نشه. دوم اینکه از این به بعد مسئولیتم بیشتر میشه،چرا که متوجه این موضوع شده بودم. از آن به بعد خود زنی های من شروع شد.هر وقت که نمی توانستم کاری صورت دهم خودم را مقصر میدانستم و اگر میخواستم دلیل و بهانه ای بیاورم که از پس کاربر نمی آیی،به خودم نهیب میزدم که "تو بیشتر میفهمی یا سارتر؟بهانه ممنوع،به کارت ادامه بده ."

به زور میخواستم که بشه.هر چه بیشتر تلاش میکردم ،اوضاع بهتر نمیشد که هیچ، بدتر هم میشد.همینطور در شک و تردید به سر می بردم.هر جا انسان معلول و افلیج می دیدم نا خود آگاه یاد جمله اون بزرگوار می افتادم و با خودم می گفتم (آخه این بنده خدا توی انجام امورات اولیه زندگی گیر کرده،توی خوابیدن،نشستن،راه رفتن،غذا خوردن،تخلیه شکم حتی صحبت کردن مشکلات اساسی دارند.)حتی افتخار این را داشتم که چند نوبت از نزدیک در خدمتشان باشم.وقتی خوب به آنها نگاه میکردم با خودم میگفتم حتما اقای سارتر یک انسان معلول و افلیج را از نزدیک ندیده بوده یا نمیدانستند که مسابقات دو و میدانی به چه شکل است و یا عمرشان کفاف نداد که دویدن بن جانسون و یا یوسین بولت را ببیند...کاش ایشان زنده بودند و بیشتر توضیح میدادند.

از طرفی حضرت مولانا،عارف فرزانه در قالب شعری می فرمایند:

هر کسی را بهر کاری ساختند           میل آنرا در دلش انداختند

گاهی یک کاری را هر طور که انجام میدهم،با هر روشی، نمیشود که نمیشود که نمیشود، یاد سخن مولانا،تسکین دردهایم میشود.

من در جایگاهی نیستم که بتوانم از ژان پل بزرگ ایرادی بگیرم و انتقادی کنم،اما در حد وسع خودم و تجربیاتم در این مدت عرض میکنم،انسانها زمانیکه پا به این کره خاکی می نهند،یک سری تواناییها و استعدادها را در قالب کدهای ژنتیکی،از والدینشان همراه خود به این دنیا آورده اند،که  برای یافتن مسیر زندگی و رسیدن به اهداف به آنها سخت نیازمندند.

وقتی کسی کشف کرده که با چه استعدادی به دنیا آمده،وقتی کسی میداند از زندگی چه چیزی میخواهد،وقتی کسی اراده میکند و فعل خواستن را با قدرت صرف میکند،وقتی کسی راه های رسیدن به هدفش را از راه صحیح آن پیدا میکند و برای آنها تلاش میکند،نشان از ژن خوب و ژن سالم اوست.این آدم با تواناییها و استعدادهای مخصوص به خود پا به حیات گذاشته است.

اگر کودکی با ضعف جسمانی و یا ناقص بدنیا آمده با چه روشی قرار است در آینده مثل حسین رضازاده  وزنه بزند؟چه طور میخواهد مثل محمد علی کلی مشت بخورد و مشت بزند؟کسی که مدرک دیپلم خود را به هزار بدبختی و پارتی بازی و از اینجور چیزها گرفته،از خود انتظار ندارد که روزی مثل خانم مریم میرزاخانی شود؟

من اقرار میکنم که استثنا هم وجود دارد،یک در میلیون که این معادلات را بر هم میزنند،اما بسیار نادرند.ما آنقدر عمر میکنیم که به خواسته هایمان جامه عمل بپوشانیم،به شرطی که با کشف سریع استعدادهایمان و با میل و اراده ما روبرو شود.من قرار نیست تمام فنون و علوم و مهارتهای دنیا را درنوردم.فقط چندتا.تازه اگر با چاشنی شانس همراه باشه.اینکه من کشف کنم در چه زمینه ای مستعدم بنظرم از کشف گنح نادری کمتر نیست.بعضی ها خوش شانسند و زود کشف میشوند. بسیاری هم نه،کسی نیست و امکاناتی هم نیست.میسوزند و تمام میشوند.در این قسم انسانها جند دسته اند:

استعداد دارند و علاقه هم دارند و در نتیجه تکلیفشان مشخص است و خوش به حالشان.

دسته دیگر استعداد دارند اما علاقه ای ندارند در نتیجه=؟

گروهی استعداد ندارند اما علاقه دارند در نتیجه=؟

دسته آخر نه استعداد دارند و نه علاقه و در نتیجه تکلیف آنها هم مشخص است و باز هم خوش به حال آنها. در پایان میخواستم عرض کنم،شاید جناب سارتر میخواستند به مردم بفهمانند که بهانه ممنوع. همت کنیم و بپا خیزیم،کمی به جای واقع گرایی به ایده آل گرایی نزدیک شدند.

حال چه باید کرد؟باید خودمان را مقصر بدانیم یا هر کسی را بهر کاری ساختند؟

هر کدام از این دو نظریه طرفداران قدرتمند خود را دارد...

در تمام مسائل فرهنگی اجتماعی اقتصادی سیاسی عقیدتی و ورزشی ... دیدگاه های متفاوتی وجود دارد.

ما چه کنیم با این پارادوکسها؟؟؟

 

 

 

 

 

 

نظر:0

نظر دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. قسمت های مورد نیاز علامت گذاری شده اند *